این حجله های تنها را می بینم
و انگار برادرم را دیده ام
و تمام مرا می سوزانند
این نام های پر پر شده را میخوانم
و انگار نام خواهرم را شنیده ام
و تمام حضور مرا به آتش می کشند
این حجله ها ... و نام ها ... و یادها ...
انگار خاکسترمرا بی خانه تر از خود من میکنند
مگر نمی بینی ... ؟
نگهدارندگان جهنم ... در بزم ابلیس ... ای داد
ما را از گناهان کرده و ناکرده مان آویزان کرده
اند؟
به کدام گناه ما را به جهنم آورده اند
که اینگونه قبل از مرگ مجازات میشویم ؟
بی پایان ... بی پایان
اما ...
خاکسترمان را بگذار بی سرزمین بماند
مگر نمی دانی ؟
خاکستر عشق ... خاکستررنج
آخر سر
جایی
روزی
ققنوس خواهد شد ...
No comments:
Post a Comment