Monday, January 12, 2015

خلق


خلق تو را تنگ كرده ام
اگر
و خلقم كه باز نمي شود
تقصير تو نيست
دستم كوتاه است
و باز درازتر از پاهايم
بر مي گردم
بر مي گردم
هر بار
تو را مي بينم
كوتاه ...


و دنيايي در من بنا مي شود
دنيايي در من ويران
و اين چند روزها
مرا ياد خدا مي اندازد
كه عاشق شد و ساخت
و او
خدا بود لابد
و دستش مي رسيد به عشق
من اما خدا نيستم
و دستم به تو نمي رسد
زورم اما
عجيب به خودم مي رسد
خدا نيستم
فهميده ام
بندهء تو ام
آن وقت هر بار كه مي بينمت
فقط در چند روز
مرا خلق مي كني
و من
مثل بنده اي نا شكر
در چند لحظهء دلتنگ
ويران مي شوم

No comments:

Post a Comment