Thursday, April 30, 2015

هزار و یک شب

هزار و يك شب حرف
در دهان من خوابيده است
هزار و يك سال
بغض كرده ام
هزار و يك قرن
كر بوده اند
حالا بيايند
دهانم را
گل بگيرند
آب از آب تكان نمي خورد

چیزی مرا
به شبی دیگر
دلخوش نمي كند

به هر رفتني كه باشد
زير بار حرفها كه نا گفته ام
زنده به گور خواهم شد

2 comments: