Sunday, April 12, 2015

قیچی

دختر شجاعي نبوده ام
هيچ وقت ...

زني كه در خانهء ما بود
بي صدا جيغ مي زد

به تنهايي عاشقي مي كرد
و من تا سالهاي بعد
ربط گريه را
با كنج كمد
كنار پنجره
حتي به بهانهء گرد و خاك
در آن خانهء بي گرد و خاك


نمي فهميدم
دلم مي خواست قيچي بردارم
تنهايي زن را كوتاه كنم
حيف كه هيچ وقت
دختر شجاعي نبوده ام

من
به موهاي بلندم
به تنهايي خودم
مادرم
و هر زني كه از كوچه رد مي شود
وابستگي دارم
و دستهايم
به كوتاه كردنشان نمي رود

No comments:

Post a Comment