Friday, July 6, 2012

معامله


از تمام آنها که برای من می مردند
یک نفربود
که گمان می بردم
آمده ست
تا برای من زندگی کند

او رفت

و من دیگر نفس نمی کشم
بی آنکه مرده باشم
و هر لحظه جان می کـــــــــــنم
بی آنکه بمیرم

حالا من از قبیلهء مردگانی هستم
که با مرگ وصلت نمی کنم
چون او هم
کسی را می خواست
که برایش زندگی کند

و این عاشقانه
چه غمگــــــــینانه
قبل از آنکه رابطه باشد
یک معامله بود

No comments:

Post a Comment