آماده ام زندگي كنم
يا بميرم
تنها اگر
تو فرمان دهي
حالا بيا
كنار سرزميني
كه فتح كرده اي
آرام بگير
تب جنگ گرفته اي
و شهر تسليم است
دست و پاي عشق را
بسته اند
و دنيا از چهار گوشهء زخمي
آويزان است
سپيد بختي
در شام آخرهاي زيادي
با مردمان دلداده
خداحافظي كرده ست
ديوانه نيستند اينها
كه سر خود را به باد داده اند
به نام عشق !
هيچ كس نمي فهمد
صبحدم روز بعد
آن چه
براي هميشه رفت
دل من بود
و از چهار چوب دنيا
آن كه مرا
به زمين آورد
دست هاي تو
و اين
عادت بد تاريخ است
كه اسطوره ها را
زودتر فراموش مي كند
وگرنه داستان تو را بايد
قرن ها تكرار كنند
سرداري كه مرا
بي جنگ
بي شمشير
تنها با دست هايش
فتح كرده بود
يا بميرم
تنها اگر
تو فرمان دهي
حالا بيا
كنار سرزميني
كه فتح كرده اي
آرام بگير
تب جنگ گرفته اي
و شهر تسليم است
دست و پاي عشق را
بسته اند
و دنيا از چهار گوشهء زخمي
آويزان است
سپيد بختي
در شام آخرهاي زيادي
با مردمان دلداده
خداحافظي كرده ست
ديوانه نيستند اينها
كه سر خود را به باد داده اند
به نام عشق !
هيچ كس نمي فهمد
صبحدم روز بعد
آن چه
براي هميشه رفت
دل من بود
و از چهار چوب دنيا
آن كه مرا
به زمين آورد
دست هاي تو
و اين
عادت بد تاريخ است
كه اسطوره ها را
زودتر فراموش مي كند
وگرنه داستان تو را بايد
قرن ها تكرار كنند
سرداري كه مرا
بي جنگ
بي شمشير
تنها با دست هايش
فتح كرده بود
No comments:
Post a Comment